تألیف: انتشارات دفتر حماس در تهران
ویراستاری: پایگاه اطلاعرسانی اصلاح
انقلاب بزرگ فلسطین از 1936 تا 1939
انقلاب بزرگ فلسطین یکی از بزرگترین انقلابها در تاریخ نوین فلسطین است. این انقلاب در 15 آوریل سال 1936 و به دست یک گروه قسامی به رهبری «شیخ فرحان السعدی» و با قتل دو یهودی آغاز شد. پس از آن حوادث مختلفی روی داد که واکنشهای شدید و خشمگینانه طرف عربی و یهودی را به دنبال داشت. در تاریخ 20 آوریل همان سال ملت فلسطین دست به اعتصاب عمومی زد. از دیگر رخدادهای این دوره باید به وحدت احزاب عربی فلسطین و همچنین تشکیل کمیته عالی عربی به ریاست حاج امین الحسینی اشاره کرد.
کمیته مذکور در 25 آوریل سال 1936 تشکیل شد و بر تداوم اعتصاب تا تحقق خواستههای ملت فلسطین در تشکیل یک دولت فلسطینی و توقف مهاجرت یهودیان تاکید داشت. اعتصاب عمومی فلسطینیها 178 روز (در حدود شش ماه) به طول انجامید و به عنوان طولانیترین اعتصاب عمومی در تاریخ جهان به ثبت رسید. این اعتصاب عمومی در فلسطین با انقلاب بزرگ همراه بود. مرحله اول انقلاب بزرگ فلسطین در 12 اکتبر سال 1936 و به درخواست پادشاهان و روسای کشورهای عربی و به منظور ایجاد بستری مناسب برای حضور گروه تحقیق انگلیسی و بررسی اوضاع فلسطین و ارائه نتایج تحقیقات متوقف شد. کمیته پیل نتایج تحقیقات خود را در سال 1937 ارائه داد و پیشنهاد کرد که فلسطین میان یهودیها و عربها تقسیم شود. پیشنهاد کمیته پیل شعلههای انقلاب را مجددا در میان مردم برانگیخت که نشانههای آغازین آن را باید در ترور اندرو Andrews حاکم انگلیسی استان الجلیل به دست نیروهای قسامی جستجو کرد. استعمار انگلستان در پی ترور اندرو در 26 سپتامبر 1937 دست به اقدامات سرکوبگرانه شدیدی زد و مجلس اعلای اسلامی، کمیته عالی عربی و کمیتههای ملی را منحل کرد و در صدد بازداشت حاج امین الحسینی برآمد. ایشان در نیمههای اکتبر سال 1937 به لبنان رفتند و از همان جا هدایت انقلاب را به عهده گرفتند، البته در این میان استعمارگران انگلیسی 4 تن از اعضای کمیته عالی عربی را بازداشت و به الجزایر و سیسیل تبعید کردند.
انقلاب بزرگ فلسطین در تابستان سال 1938 دوباره اوج گرفت و مبارزان موفق شدند کنترل برخی از مناطق روستایی و همچنین شماری از شهرها را به مدتی کوتاه در دست بگیرند. در همین زمان حکومت انگلستان در فلسطین فروپاشید و به قطع میتوان گفت که اگر مسئله محدود به رویارویی میان یک ملت استعمار شده و یک حاکمیت استعمارگر بود، شاید در نهایت به عقبنشینی اشغالگران و دستیابی ملت فلسطین به حقوق از دست رفتهشان میانجامید، ولی طرف یهودی ـ صهیونیستی به خاطر نفوذ و ماهیت پلیدش، انگلیسیها را برای تداوم دشمنیهایش با ملت فلسطین تحت فشار قرار میداد. فشارهای صهیونیستها در نهایت باعث شد که انگلستان شمار زیادی از نیروهای خود را به فرماندهی برجستهترین چهرههای نظامی همچون «ویفل»، «هاینینگ» و «مونتکمری» به فلسطین ارسال کند. این نیروها به اشغال مجدد فلسطین دست زدند و از آخرین تجهیزات نظامی خود برای تخریب شهرها و روستاهای فلسطین و آواره کردن فلسطینیان استفاده کردند و در تابستان سال 1939 آتش انقلاب بزرگ فلسطین را خاموش کرده و شمار زیادی از رهبران بزرگ فلسطین همچون «فرحان السعدی»، «محمد الصالح الحمد»، «عبدالرحیم حاج محمد» و «یوسف ابودره» را به شهادت رساندند.
از دیگر سو، دولت انگلستان ـ در حالی که مشغول سرکوب انقلاب مردم فلسطین بود ـ به منظور یافتن راهحلی سیاسی بود. از همین رو، طرح تقسیم فلسطین را ملغی اعلام و زندانیان سیسیل را آزاد کرد و طرف عربی و یهودی را به پای میز مذاکرات در لندن فراخواند. کنفرانسی که در فوریه 1939 و با حضور نمایندگانی از فلسطین و کشورهای عربی و همچنین نمایندگان یهودی در لندن تشکیل شد، به هیچ نتیجه مشخصی نرسید و این مسئله باعث شد که انگلیس خود بدون در نظر گرفتن نظرات طرفین راهحلی را ارائه دهد. پس از آن دولت انگلستان در می سال 1939 «کتاب سفید» را منتشر کرد که تا حدی به معنای پیروزی سیاسی فلسطینیها بود. دولت انگلستان در این کتاب، قاطعانه تاکید کرده بود که تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین در سیاستهای این کشور هیچ جایگاهی ندارد و خواست انگلیس تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی است که در آن قدرت میان عربها و یهودیها تقسیم شود. ضمنا بریتانیا از تصمیم خود برای تشکیل یک دولت فلسطینی طی ده سال آتی خبر داده و اعلام کرده بود که میزان مهاجرت در 5 سال آینده از سقف 75 هزار نفر تجاوز نخواهد کرد و بعد از آن، مهاجرت یهودیها را متوقف خواهد ساخت مگر اینکه عربها خودشان خواستار تداوم مهاجرت یهودیها باشند. از دیگر مسائلی که انگلستان در کتاب سفید بر آن تاکید کرده بود، ممنوعیت فروش زمین در برخی مناطق فلسطین بود، ضمن آنکه فروش زمین در دیگر مناطق نیز به صورت مشروط ممکن بود.
در این میان بیشتر رهبران فلسطینی با نظر به تردیدی که نسبت به اجرای وعدههای مذکور انگلستان داشتند، با مفاد کتاب سفید موافقت نکردند. از سوی دیگر، در طرحی که از سوی انگلستان ارائه شده بود استقلال فلسطین منوط به موافقت یهودیها و مشارکت آنها در حکومت بود و از طرف دیگر، بریتانیا در زمینه عفو عمومی انقلابیون و یا مصالحه با رهبر بزرگ فلسطین «حاج امین الحسینی» هیچ وعدهای نداد. علاوه بر همه اینها فلسطینیها دور از خرد میدیدند که خیلی سریع در مقابل طرحی که در آن برخی امتیازات (به دشمن) داده شده بود، موضع موافق اتخاذ کنند. به هر حال گذشت زمان مشخص میکرد که دولت انگلستان که آن همه بر اجرای طرحش تاکید داشت، تا چه حد در اجرای این تصمیم خود جدی است. از سوی دیگر، یهودیان نیز مخالف اجرای طرح مذکور بودند.
تحولات سیاسی فلسطین از 1939 تا 1974
در سالهای (1947ـ 1939) جنگ جهانی دوم رخ داد و فلسطینیها در حالی وارد این دوره شدند که قدرت و توانشان به تحلیل رفته بود و رهبران سیاسی انقلاب در جریان آن متفرق شده بودند. به عنوان نمونه حاج امین الحسینی در اکتبر سال 1939 به عراق رفت، ولی پس از سقوط حکومت ملی ضد استعماری در عراق که وی نقش عمدهای در شکل گیری آن داشت، ابتدا به ایران و سپس به ترکیه رفت و در نوامبر سال 1941 وارد آلمان شد.
حاج امین به منظور فراهم کردن بستری مناسب برای دستیابی عربها به حقوق شان، خود را ناگزیر به همکاری با آلمانها یعنی دشمنان انگلستان دید و پیشنویس اعلامیهای را تهیه کرد که در آن دو دولت آلمان و ایتالیا وعده داده بودند که از هیچ کمکی به کشورهای عربی تحث اشغال بریتانیا دریغ نورزند و استقلال کشورهای عربی را به رسمیت بشناسند و تلاش خود را صرف مقابله با اندیشه ایجاد وطن ملی برای یهودیان کنند، البته آلمان انتشار مفاد این اعلامیه را مشروط به ورود نیروهای آلمانی به قفقاز کرده بود.
به هر حال حاج امین عملا از حضور خود در آلمان استفاده و تمام تلاش خود را صرف تشکیل یک ارتش عربی کرد. در این ارتش که رسما در 2 نوامبر سال 1943 تأسیس و پی ریزی شد، آموزش نیروهای نظامی عرب توسط آلمانها صورت میگرفت و عملا صدها جوان عرب از کشورهای مختلف عربی در قالب این ارتش، آموزشهای نظامی را فرا گرفتند. ضمنا آلمان کمکهای تسلیحاتی و مهماتی فراوانی به ارتش عربی ارائه داد و حتی 30 هزار قبضه سلاح در لیبی پنهان شده بود تا در لحظه مناسب مورد استفاده قرار گیرد. با این همه هنگام پیروزی انگلیسیها و متفقین در جنگ جهانی دوم، فلسطینیها و رهبرانشان در وضعیت سختتری قرار گرفتند. فرانسویها حاج امین الحسینی را دستگیری کردند. البته وی در ژوئن سال 1946 موفق به فرار شد و خود را به مصر رساند. ورود حاج امین به مصر شادی ملت فلسطین را با خود به همراه داشت. مردم سرتاسر کشور را آزین بسته و شادی و شعف در میان ملت حکفرما شده بود که تمام اینها از محبوبیت فراوانی حکایت داشت که این مفتی فلسطینی همچنان از آن بهرهمند بود.
هیأت عالی عربی فلسطین مجددا در 12 ژوئن 1946 و با تصمیم اتحادیه عرب تشکیل شد و حاج امین الحسینی ریاست آن را بر عهده گرفت. هیأت عالی عربی فلسطین نماینده رسمی کشور به شمار میرفت. ولی مشکلاتی که حاج امین با دولت اردن و عراق داشت و همچنین حضور ایشان در مصر که در آن روزگار به نوعی تحت نفوذ و حاکمیت انگلستان بود، تا حدی قدرت عمل را از وی گرفته بود.
یهودیان از فرصتی که جنگ جهانی دوم برای شان پیش آورده بود، نهایت استفاده را کرده و به منظور جلب حمایت بیشتر جهانیان، به بزرگنمایی رخدادهایی پرداختند که در آلمان و اروپای شرقی با آن مواجه بودند و بر این نکته تاکید میکردند که هیچ جای امنی برای آنها وجود ندارد و تنها راه نجات آنها ایجاد یک کشور در فلسطین است. ضمنا در همین دوره و پس از کنفرانس بالتیمور ( Biltmore ) در سال 1942، توجه یهودیها معطوف به قدرت بزرگ آن زمان یعنی آمریکا شد و توانستند خود را از حمایتهای جمهوری خواهان و دمکراتها بهرهمند کرده و کتاب سفید بریتانیا (1939) را لغو کنند.
هنگامی که «ترومن» رئیس جمهور آمریکا شد، توجه زیادی به صهیونیستها کرد و در 31 آگوست سال 1945 از «اتلی» ( Attlee ) رئیس جمهور وقت انگلستان خواست که صد هزار یهودی را به فلسطین منتقل کند. از دیگر سو، یهودیان نیز تلاششان را وقف تهیه تجهیزات لازم نظامی کردند. در زمان جنگ جهانی اول 26 هزار نفر از یهودیان فلسطین در گروهانهای یهودی ارتش انگلستان حضور داشتند، البته بیشتر آنها را اعضای سازمان «هاگانا» تشکیل میدادند که بعدها از تجربیات جنگ استفاده و هسته اصلی تأسیس دولت یهود را تشکیل دادند. در سالهای (1945ـ 1939) حدود 92 هزار یهودی دیگر راهی فلسطین شدند. در سالهای (1948ـ 1946) شمار مهاجران یهودی به 61هزار نفر رسید. در سالهای (1947ـ 1939) اشغالگران صهیونیست موفق به مصادره 270 هزار دونم از فلسطین شدند و در سالهای (1940ـ 1948) 73 شهرک جدید را احداث کردند.
در این دوره در نتیجه فشار یهودیها و آمریکاییها از یک طرف و ضعف دولتهای عربی از طرف دیگر، «بوین» وزیر امور خارجه وقت انگلستان با صدور بیانیهای در تاریخ 14 نوامبر سال 1945 رسما کتاب سفید را ملغی اعلام کرد. در این بیانیه، دولت انگلستان خواستار تشکیل یک کمیته انگلیسی ـ آمریکایی برای تحقیق درباره مسئله فلسطین و ارائه نقطه نظراتش شد. صدور این بیانیه به صورت مستقیم به مداخله آمریکاییها در مسئله فلسطین انجامید. کمیته انگلیسی ـ آمریکایی نیز پس از تشکیل در سال 1946 و بررسی این مسئله، دستور و مجوز مهاجرت صد هزار یهودی به فلسطین و همچنین فروش آزاد زمین به آنها را صادر کرد.
دولت انگلستان در 2 آوریل سال 1947 از سازمان ملل متحد خواست که مسئله فلسطین را در دستور کار خود قرار دهد. به دنبال آن مسئله فلسطین بعدی جهانی به خود گرفت و پس از آن سازمان ملل متحد کمیتهای بین المللی به نام Unscop را برای بررسی مسئله فلسطین و ارائه گزارشی در این خصوص مسئول کرد. این کمیته در نهایت گزارش و راه حلهای خود را در تاریخ 31 آگوست سال 1947 تنظیم و ارائه کرد که موارد آن را میتوان اینگونه بر شمرد:
1ـ پایان دادن به قیمومت انگلستان بر فلسطین
2ـ تقسیم فلسطین به دو دولت مستقل عربی و یهودی
ضمنا بر اساس این طرح قدس نیز تحت نظارت بین المللی قرار میگرفت.
در کنفرانس صوفر و عالیه که به ترتیب در 6سپتامبر 1947 و 15ـ 7 اکتبر سال 1947 برگزار شد، دولتهای عربی تصمیم گرفتند که به مخالفت با پیشنهادهای کمیته بین المللی مسئول پیگیری قضیه فلسطین بپردازند و نیرو و سلاح برای مردم فلسطین ارسال کنند و راه حل نظامی را در پیش گیرند.
قطعنامه 181سازمان ملل درباره تقسیم فلسطین
در 29 نوامبر سال 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه 181 مبنی بر تقسیم فلسطین به دو دولت عربی و یهودی را صادر کرد. این قطعنامه با موافقت بیش از دوسوم اعضای سازمان ملل متحد و همچنین فشار آمریکا و حمایت روسیه به تصویب رسید.
در اینجا باید گفت که مصوبات مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره فلسطین حتی با منشور سازمان ملل متحد نیز همخوانی نداشت. قطعنامه 181 سازمان ملل کاملا با اصول شکلگیری سازمان ملل متحد تعارض داشت ؛ اصولی که بر اساس آن یک ملت در تعیین سرنوشت خود آزاد است ولی سازمان ملل از ملت فلسطین که این مسئله در ارتباط مستقیم با سرنوشتش بود، هیچ نظری نخواست. علاوه بر این، مفاد مصوبه 181 بیانگر ظلم آشکاری است که در حق مردم فلسطین روا داشته شد. بر اساس آن 45درصد از زمینهای فلسطین به اقلیت مهاجر یهودی اعطا شد، اقلیت مهاجری که تنها 31/7درصد از جمعیت فلسطین را تشکیل میداد و تا آن زمان تنها 6/6درصد از زمینهای فلسطینیها را با روشهای مختلف تصاحب کردند.
شیوه های دستیابی یهودیان به 6/6درصد از خاک فلسطین تا قبل از صدور قطعنامه تقسیم فلسطین
شیوه اول:
یهودیها500 هزار دونم از زمینهای فلسطینیان را با کمک مستقیم انگلستان به دست آوردند. دستیابی یهودیان به این زمینها به این صورت بود:
1- نماینده بریتانیا در فلسطین 325 هزار دونم زمین را به آژانس یهود بخشید.
2- نماینده بریتانیا در فلسطین 175 هزار دونم زمین را به قیمت ناچیزی به آژانس یهود اجاره داد.
شیوه دوم:
یهودیان 625 هزار دونم را از فئودالهای لبنانی و سوری خریداری کردند. این فئودالها زمانی که فلسطین، سوریه، لبنان و اردن جزو بلاد شام یا سوریه بزرگ و تحت حاکمیت دولت عثمانی بودند، این زمینها را خریدند. وقتی ترکیه شکست خورد و متفقین شام را اشغال کردند، این سرزمین به چهار کشور یا مستعمره تقسیم شد. سپس سوریه و لبنان به اشغال فرانسه و شرق اردن نیز به اشغال انگلستان درآمدند و فلسطین هم بنا به توطئه از قبل طراحی شده به قیمومت انگلستان درآمد تا مقدمهای برای ایجاد وطنی ملی برای یهودیان باشد. اینچنین پس از تقسیم شام مالکان سوری و لبنانی خود در کشوری زندگی میکردند و املاک و مستغلاتشان در کشور دیگری قرار داشت. بیشتر آنها فرصت را غنیمت شمرده و زمینهای خود در فلسطین را به یهودیان فروختند. یهودیان در مقابل خرید این زمینها ارقام نجومی به صاحبان آنها پرداخت کردند و آنان نیز با پول حاصل از فروش زمینهایشان در بیروت و دمشق و دیگر مناطق کاخها و ساختمانهای مجلل ساختند. در ذیل به مقدار این زمینها و اسامی خانوادههایی که آنها را فروختند اشاره میشود:
1- خانواده لبنانی سرسق ـ میشل سرسق و برادرانش ـ مساحت 400 هزار دونم زمین در دشت مرج ابن عامر از حاصلخیزترین مناطق فلسطینی را به یهودیان فروختند. 2546 خانواده فلسطینی در این منطقه زندگی میکردند که همگی آواره شدند و مهاجران یهود از اروپا و دیگر کشورها در آن اسکان داده شدند.
2- خانواده لبنانی سلام 165 هزار دونم زمین خود در فلسطین را به یهودیان فروختند. دولت عثمانی امتیاز احیای این زمینها در اطراف دریاچه الحوله را به این خانواده داده و قرار بود که خانواده سلام پس از اصلاح و احیای این زمینها در قبال دریافت مبالغ ناچیزی آنها را به کشاورزان فلسطینی بفروشد، اما این خانواده با نقض این تعهد خود این زمینها را به یهودیان فروختند.
3- خانوادههای بیهم و سرسق (محمد بیهم و میشل سرسق) بخش دیگری از زمینهای خود در منطقه الحوله را به یهودیان فروختند. دولت عثمانی امتیاز احیای این زمینها را به این خانوادهها داده بود تا پس از اصلاح در مقابل دریافت مبالغی به کشاورزان فلسطینی بفروشند، اما آنها نیز برخلاف تعهد خود عمل کردند و این زمینها را به یهودیان فروختند.
4- آنتوان تیان و برادرش میشل تیان 5350 دونم زمین کشاورزی خود را در منطقه الحوارث به یهودیان فروختند. یهودیان پس از خرید این زمینها همه اراضی این منطقه را که بیش از 32 هزار دونم مساحت داشت، مصادره کرده و با کمک نیروهای انگلیسی خانوادههای فلسطینی ساکن الحوارث را آواره ساختند. انگلیسیها مدعی بودند که این خانوادهها اسناد مربوط به املاک خود را که از صدها سال قبل در آنها کشت میکردند، ارائه ندادهاند.
5- آل قبانی (ساکن لبنان) مساحت 4 هزار دونم ملک خود در منطقه قبانی فلسطین را به یهودیان فروختند. یهودیان پس از خرید این زمینها، همه اراضی این منطقه را مصادره نمودند.
6- آل صباخ و آل توینی (ساکن بیروت) روستاهای الهریج، دار البیضاء، الانشراح و نهاریا را به یهودیان فروختند.
7- خانوادههای قوتلی و جزایری و آل مردینی (ساکن سوریه) بخش بزرگی از زمینهای خود در صفد را به یهودیان فروختند.
8- آل یوسف (ساکن سوریه) بخش بزرگی از زمینهای خود را به شرکت The Palestinian Land Development Company فروخت.
9- خیرالدین الاحدب، وصفی قدوره، جوزف خدیج، میشل سرجی، مراد دانا، الیاس الحاج (همه این مالکان لبنانی بودند) مساحتهای گستردهای از زمینهای خود در فلسطین را که در مجاورت لبنان قرار داشت، به یهودیان فروختند.
شیوه سوم:
علی رغم شرایط و وضعیت ملت فلسطین و قوانین ظالمانهای که نماینده انگلستان در فلسطین وضع کرد و بیشتر آنها به نفع یهودیان بود، اما مجموع زمینهایی که توسط فلسطینیان فروخته شد، 261400 دونم بود. هر کس زمین خود را به یهودیان میفروخت خائن محسوب میشد و بیشتر آنها به دست خود فلسطینیان از پای درآمدند.
روزنامههای آن زمان اخباری را در باره اعدام کسانی که زمینهای خود را میفروختند و برای فروش زمین به یهودیان دلالی میکردند، منتشر کردند. در اینجا خبری را که در آن زمان در شماره 28 و 29 ژوئیه (1937) روزنامه الاهرام منتشر شد، ذکر میکنیم:«یک نفر دیشب در هنگام بازگشت به منزلش هدف گلوله قرار گرفت و ترور شد. این شخص به دلالی برای فروش زمین به یهودیان مشهور بود و ریاست برخی محافل فراماسونری را که عقیده و افکار صهیونیستها را ترویج میکنند، بر عهده داشت. گفته شده که علت اصلی ترور این شخص دست داشتن او در انتقال مالکیت مساحات گستردهای از حاصلخیزترین زمینهای فلسطین به یهودیان بوده است. مسلمانان، مسجد حسن بیگ در منطقه المنشیه را برای جلوگیری از به جای آوردن نماز میت بر روی جنازه این شخص بستند و جز برخی فراماسونها و تعدادی از خویشاوندانش کسی در مراسم تشییع جنازه او حضور نیافت. حتی خیلی از نزدیکان و اقوامش هم از شرکت در این مراسم خودداری کردند. خانوادهاش با توجه به مخالفت مردم با دفن او در قبرستان مسلمانان جنازهاش را به روستایی در قلقیلیا (زادگاهش) انتقال دادند. آنجا هم مردم با دفن این شخص در قبرستان مسلمانان جلوگیری کردند. گفته میشود که او به خاطر این که با یک دختر یهودی ازدواج کرده بود، در یک شهرک یهودینشین به نام «بنیامینا» دفن شده است که قبرش در نیمه شب نبش شده و جنازهاش در فاصله 20 متری آن انداخته شده است.»
اینچنین یهودیان مساحت 1/807/000 دونم یعنی 6/6 درصد فلسطین و به عبارتی دیگر 19/6درصد زمینهای کشاورزی فلسطین را از این طریق غصب کردند.
مساحت زمینهایی که یهودیان تا قبل از سال 1947 در اختیار داشتند
منبع: د. هند امین البدیری، اراضی فلسطین، انتشارات اتحادیه عرب،1981
بنا به مطالب مذکور 6/6 درصد از مساحت فلسطین به عبارتی دیگر 1807400 دونم تا سال 1947 به شیوههای مختلف به دست یهودیان افتاد. همچنان که برخی حتی بیشتر روشنفکران مسلمان و عرب فکر میکنند، یهودیان با خرید این زمینها از فلسطینیان، آنها را به دست نیاوردهاند. بلکه یهودیان بیشتر این اراضی را از طریق رابطه دوستی پنهانی با فراماسونهای ترک و حکومت بریتانیا و خرید از خانوادههای سوری و لبنانی به دست آوردهاند و تنها 261400 دونم از آنها را در طول سی سال اوضاع نابسامان اقتصادی و فشارها و اغواگری یهودیان از فلسطینیان خریدهاند. دیدیم که چطور یک خانواده لبنانی در آن واحد 400000 هزار دونم را به یهودیان فروخت. این رقم خیلی بیشتر از مجموع زمینهایی است که خود فلسطینیان در طول سی سال به یهودیان فروختند. این فلسطینیان هم تعداد اندکی بودند که به سزای این کار و خیانت خود رسیدند.
هیچ جامعهای حتی در زمان نبی اکرم (ص) هم از وجود افراد ضعیف النفس و منافق خالی نبوده و نیست و انصاف نیست که ما ملت فلسطین را مسئول جنایت و خیانت عدهای اندک بدانیم به ویژه این که این ملت آنها را به سزای این خیانت خود رساند.
فداکاریها و ایثارگریها و مبارزات قهرمانانه ملت فلسطین پس از بیش از نیم قرن اشغال سرزمینش و پافشاری این ملت بر ادامه مقاومت و جهاد و شهادت علیرغم دسیسهها و توطئههای بیحد و حصر دیگران بهترین دلیل بر محافظت فلسطینیان از سرزمین مادری خود و کوتاهی نکردن آنها در این خصوص است.
چگونگی تصاحب بقیه سرزمین فلسطین
همچنان که قبلا اشاره شد صهیونیست ها تا قبل از سال 1947م. تنها توانستند 6/6 از خاک فلسطین را از طرق مختلف به دست آورند، اما بقیه سرزمین فلسطین طی جنگ های خانمانسوزی به اشغال صهیونیست ها درآمد. اولین جنگ تمام عیار صهیونیست ها با پشتیبانی کشورهای غربی در سال 1948 میلادی روی داد. صهیونیست ها در این جنگ 78 درصد از خاک سرزمین تاریخی فلسطین (مساحت کل فلسطین: 72هزار کیلومتر مربع) را به اشغال خود درآوردند. در این جنگ نابرابر بیش از 1200000 فلسطینی آواره و 531 شهر، روستا و شهرک به طور کامل با خاک یکسان شدند. همچنین در این جنگ قتل عام های زیادی از جمله دیر یاسین علیه فلسطینیان صورت گرفت و طی آن ها هزاران فلسطینی به خاک و خون کشیده شدند.
از سوی دیگر، صدها مسجد تخریب شده و به مراکز عیش و نوش، قمارخانه و کابارا تبدیل شدند. در این جنگ تنها 28 درصد فلسطین از جمله قدس شرقی، کرانه باختری و نوار غزه از اشغال صهیونیست ها در امان ماند که این مناطق هم در جنگ شش روزه 1967م. میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی به اشغال این رژیم درآمد. همچنان که خواننده گرامی ملاحظه می فرمایند، این گونه صهیونیست ها با زور سلاح و حمایت کشورهای غربی به خصوص آمریکا و انگلیس بر کل فلسطین سیطره یافتند و فروش فلسطین به یهودیان شایعه ای بیش نیست و صهیونیست ها از طریق ترویج چنین شایعاتی درصد گمراه ساختن افکار عمومی جهانیان نسبت به وقایع تاریخی سرزمین فلسطین هستند.
نتیجهگیری و چند نکته مهم:
1- فراخوان صهیونیسم برای مهاجرت یهودیان به فلسطین در آغاز و از قرن نوزدهم بر شعار معروف «سرزمینی بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» متمرکز بود. صهیونیسم مدعی بود که ملتی در فلسطین وجود ندارد و یهودیان که سرزمینی ندارند، حق دارند مالک فلسطین شوند. اما آنها از همان آغاز اسکان خود در فلسطین، آن را سرزمینی آباد دیدند که ملتی زحمتکش و ریشهدار در آن زندگی میکند.
2- مقاومت علیه اسکان یهودیان در فلسطین از زمان شروع اجرای این توطئه شوم آغاز شد و از همان مراحل آغازین اجرای این طرح صهیونیسم در دوران دولت عثمانی درگیریهایی میان کشاورزان فلسطینی و شهرکنشینان یهودی در سال 1886 روی داد.
3- سلطان عبدالحمید و دیگر مقامات امپراتوری عثمانی دستورات لازم را برای مقابله با اسکان و مهاجرت یهودیان به فلسطین صادر کردند، اما فساد رایج در دستگاههای اداری دولت عثمانی مانع اجرای این دستورات شد و یهودیان با پرداخت رشوه توانستند زمینهای زیادی را بخرند. همچنین فروپاشی حکومت سلطان عبدالحمید در سال 1909 و سرکار آمدن حزب اتحاد و ترقی و نفوذ یک یهودی سرشناس در این حزب روند تملک زمین توسط یهودیان و مهاجرت آنها به فلسطین را تسریع بخشید. همزمان با پایان عمر دولت عثمانی در سال 1918م. یهودیان حدود 420 هزار دونم از سرزمین فلسطین را در اختیار داشتند. یهودیان این مقدار زمین را از فئودالهای سوری و لبنانی خریده بودند.
4- وقتی فلسطین به قیمومت بریتانیا (1917 تا 1948) درآمد، روشن بود که قیمومت انگلستان بر این سرزمین با هدف اجرای پروژه صهیونیسم و ایجاد وطن ملی برای یهودیان در فلسطین بوده است. حکومت نظامی انگلستان در فلسطین هم از کلیه اختیارات خود و قوه قهریه برای ایجاد این واقعیت استفاده کرد.
5- فلسطینیان به خصوص در دهه سی قرن بیستم تلاشهای گستردهای را برای مقابله با فروش زمین آغاز کردند و شورای عالی اسلامی به رهبری حاج امین الحسینی و علمای فلسطین نقشی اصلی در این زمینه داشتند.
6- جنبش ملی فلسطین با امکانات و ابزارهای سیاسی، رسانهای و فرهنگی که در اختیار داشت، به مقابله با اسکان یهودیان در فلسطین برخاست و قیامهای زیادی را به راه انداخت و بارها با اشغالگران انگلیسی و یهودی درگیر شد. مقدار زمینهایی که یهودیان در دوران قیمومت انگلستان بر فلسطین با حمایت ابرقدرتهای جهان و سرمایهداران بزرگ یهودی و حمایت گسترده نیروهای انگلیسی به دست آوردند 1387000 دونم یعنی حدود 1/5 درصد از کل فلسطین بود.
7- در واقع یهودیان این زمینها را از فلسطینیان نخریدند و حقایق موجود موید این مدعاست. بنا به آمار موجود بیشتر این زمینها که دولتی بودند، توسط حاکم نظامی انگلیس در فلسطین و یا به وسیله فئودالهای بزرگ لبنانی و سوری به یهودیان واگذار شده است. این مالکان از ورود به زمینهای خود برای کشت در آنها منع میشدند.
8- اما مجموع زمینهایی که عربهای فلسطین در دوران قیمومت انگلستان بر فلسطین به یهودیان فروختند، حدود 261400 دونم بود. یهودیان به دنبال شرایط سختی که حکومت استعمارگر انگلیس برای کشاورزان فلسطینی از جمله لغو مالکیت عربها بر زمینهای کشاورزی ایجاد کرده بود، این زمینها را خریدند. همچنان که گفته شد حکومت نظامی بریتانیا در فلسطین با تصویب قانون اراضی این حق را به حاکم یهودی خود داد تا مالکیت برخی کشاورزان بر زمینهایشان را لغو کند. همچنین برخی فلسطینیان ضعیف النفس گول مبالغ هنگفت یهودیان را خوردند و زمینهای خود را به آنها فروختند، اما این عده خیلی اندک و انگشتشمار بودند و ملت فلسطین آنها را در جریان انقلاب بزرگ عربی در سالهای 1936 تا 1939 مجازات کرد. در جریان انقلاب بیشتر این افراد ترور شدند.
با این وجود، مقدار زمینهایی که یهودیان تا قبل از سال 1947 از فلسطینیان خریداری کردند، تنها یک درصد سرزمین فلسطین را تشکیل میدهد و این مقدار زمین هم در شرایط بد اقتصادی و در طول 70 سال از زمان آغاز شهرکسازی و مهاجرت سازمانیافته یهودیان به فلسطین فروخته شده است. این در واقع نشانگر میزان مشکلاتی است که یهودیان در اجرای طرح خود در فلسطین متحمل شدند. همچنین بیانگر پایبندی مثالزدنی فلسطینیان به سرزمین و وطن خود است.
9- فاجعه اصلی به علت فروش چند هکتار زمین توسط چند فلسطینی نبوده است، بلکه علت آن شکست ارتشهای عرب در جنگ 1948 و به دنبال آن تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در 77 درصد از خاک فلسطین میباشد. صهیونیستها با زور اسلحه صاحبان اصلی فلسطین را آواره ساختند و زمینهای آنها را مصادره کردند، سپس در جریان جنگ سال 1967 با ارتشهای عرب بقیه سرزمین فلسطین را نیز اشغال و پس از آوارهکردن فلسطینیان زمینهای آنها را مصادره کردند. فلسطینیان هم اکنون نیز به کسانی که زمین خود را فروختند و یا برای فروش زمین دیگران دلالی کردند، به دیده حقارت مینگرند و حکم اعدام و ترور کلیه کسانی را که در این قضیه دست داشتند، دنبال میکند. دلاورمردان انقلاب فلسطین تاکنون خیلی از این افراد را علی رغم حمایت نیروهای صهیونیستی از آنها کشتهاند.
منابع:
1- الشریف، ریجینا، الصهیونیة غیرالیهودیة جذورها فی التاریخ العربی (ریشههای صهیونیسم غیر یهودی در تاریخ غرب)، ترجمه احمد عبد الله عبدالعزیز، مجموعه جهان معرفت، شماره 96 کویت شورای ملی فرهنگ و آداب و فنون، دسامبر 1985
2 - حلاق، حسان، موقف الدولة العثمانیة من الحرکة الصهیونیة (موضع دولت عثمانی در قبال جنبش صهیونیسم) 1897 – 1909، چاپ دوم (بیروت، انتشارات دار الجامعیة للطباعة والنشر،1980)
3 - ایوب، سمیر، وثائق اساسیة فی الصراع العربی الصهیونی (اسناد مهم نبرد عربی صهیونیستی)، بیروت، انتشارات دار الحداثة للطباعه النشر، 1984
4 - فهمی، ولیم، الهجرة الیهودیة إلی فلسطین (مهاجرت یهودیان به فلسطین) مصر، انتشارات الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1974
5 - أبو بصیر، صالح مسعود، جهاد شعب فلسطین خلال نصف قرن (جهاد ملت فلسطین طی نیم قرن)، بیروت، انتشارات دار الفتح، 1970
6 - الکیالی، عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، چاپ نهم، بیروت، انتشارات المؤسسه العربیة للدراسات و النشر، 1985
7 - الحوت، بیان نویهض، القیادات و المؤسسات السیاسیة فی فلسطین (رهبران و نهادهای فلسطین از 1917تا 1948)، بیروت، انتشارات مؤسسة الدراسات الفلسطینیة، 1981
8 - محمد صالح، محسن، التیار الاسلامی فی فلسطین و اثره فی حرکة الجهاد (جریان اسلامی فلسطین و نقش آن در جهاد از 1917تا 1948) کویت، انتشارات الفلاح، 1988
9 - محمد صالح، محسن، القوات العسکریة و الشرطة فی فلسطین (نیروهای نظامی و پلیس فلسطین 1917-1939)، عمان، انتشارات دارالنفائس، 1996
10 - محمد صالح، محسن، فلسطین دراسات منهجیة (مطالعاتی موضوعی درباره فلسطین)، مرکز الاعلام العربی، چاپ 2003م
11- خالد علی، فلاح، فلسطین و الانقلاب البریطانی(فلسطین و قیمومت انگلستان 1939-1948)، بیروت، انتشارات المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1980
12 - الحزماوی، محمد، ملکیة الاراضی فی فلسطین (مالکیت اراضی در فلسطین 1918-1948)، انتشارات مؤسسة الأسوار، عکا 1998.
13 - مناع، عادل، تاریخ فلسطین فی اواخر العهد العثمانی (تاریخ فلسطین فی اواخر امپراتوری عثمانی 1700-1918)، انتشارات مؤسسة الدراسات الفلسطینیة 1999
14 - دائرة المعارف فلسطین، بخش دوم، الدراسات الخاصة (مطالعات ویژه)، جلد دوم، الدراسات التاریخیة چاپ اول، بیروت1990
15 - أمین البیدری، هند، اراضی فلسطین، انتشارات اتحادیه عرب،1981
نظرات